زیر گنبد کبود

در این فضا چه می گذرد؟

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

قاصدک

امروز یه قاصدک دیگه به دستم رسید. هر موقع این اتفاق نادر برام میوفته کلی ذوق میکنم. با اینکه الان برا خودم یه آدم بزرگ و درسته حسابی شدم ولی بازم اون عقاید خرافاتی بچگونم کنارم مونده...

قاصدک ها رو خبر چین میگفتند ولی من اونا رو برای برآورده کردن آرزو های کوچیکم استفاده میکنم. امروز آرزو کردم که هر جا که هستی حالت خوب. باشه و مراقب خودت باشی....

امروز فهمیدم که با دوستات رفته بودی بیرون و کلی بهت خوش گذشت. با اینکه میدونستم کلی برنامه مطالعاتی داشتی و کلی سرت شلوغ بود.... بازم خوشحال شدم که خوشحال بودی....

امشب بی صبرانه منتظرم که آرزو کردن رو بهت یاد بدم....یادم میاد یبار بهم گفتی آرزویی تو زندگیت نداری.... خب راستش گفتم قبلا.... خیلا اینجوری اند.

یکی از ارزو های کوچیک من گشتن دنیا با تو هست... کشف اسرار و عجایب... ماجراجویی باحالی میشه...

امید وارم روزی برسه که یه قاصدک کوچیک  دستت بگیری و برای تک تک پر هاش آرزو های کوچیک کوچیک کنی. تو چه آرزویی داری؟

:)

۲۹ تیر ۹۶ ، ۲۰:۰۵ ۱ دیدگاه
خاخان خان

زندگی با طعم شیمی

گاهی اوقات  اوضاع آن جوری که پیش بینی کرده ایم نمی شود. خب فایده شیمی همین هست! هیچ وقت یک واکنش تو شرایط واقعی به صورت ایده آل انجام نمی شود. تنها تصورات ماست که فرآیند هایی کاملا تئوری و ایده ال را خیال پردازی میکند.مثل یک واکنش ارگانیک یا معدنی هیچ گاه بازده واقعی به ۱۰۰ نمیرسد. هیچ گاه ارزوهایمان ۱۰۰ درصد به واقعیت نمی پیوندد و هیچگاه تمام آنچه در ذهنمان برنامه ریزی میکنیم را انجام نمی دهیم چون واقعیت شیمی و زندگی همین هست. ناخالصی ها و واکنش های نا خواسته و غیر مفید همیشه وجود دارند. پس هرچه آرزو ها و رویاهایمان بزرگ تر و برنامه هایمان جدی تر باشد  (طبق اصل لاشاتریته) با درصد بیشتری فرآورده ها را بدست می آوریم!خنده

۲۱ تیر ۹۶ ، ۲۰:۰۴ ۱ دیدگاه
خاخان خان

ترس

میترسم با این هیپنوتیزی ک تو داری منو میکنی

کم کم خجالت آور ترین عادت ها مو هم بهت بگم!

۱۶ تیر ۹۶ ، ۰۰:۴۵ ۴ دیدگاه
خاخان خان

13

امروز ۱۳ تیر بود...

حس یه احمقی داشتم که عاشق یه نفر شده بود که ۱۳ سال نوری باهاش فاصله داشت... اون ور کهکشان..

ولی بازم به عشقش امیدوار بود... روزی که بتونه اونو ببینه...

کی میدونه .... زندگی شاید جالب تر از این حرفا باشه... شاید  قاصدکی  که میگیریش ۱۳ روز  طول بکشه تا برسه بهش؟ یا... مثلا.. کسی چه میدونه... شایدهر ۱۳ دقیقه یبار یه اتفاق جالب برا هر دوتاتون میوفته؟ یا... مثلا.. 

۱۳ سال بعد دیگه به هم برسید؟ 

بعد ۱۳ ماه... دوباره برگشتم به بلاگ هایی ک روزی میخوندمشون.. جایی که بهش تعلق داشتم... جایی که میتونستم دوستای جدیدی پیدا کنم و زندگی باحال تری برا خودم بسازم... روزتون ۱۳ تر از همیشه...

:)

۱۴ تیر ۹۶ ، ۰۱:۱۴ ۲ دیدگاه
خاخان خان