امروز ۱۳ تیر بود...
حس یه احمقی داشتم که عاشق یه نفر شده بود که ۱۳ سال نوری باهاش فاصله داشت... اون ور کهکشان..
ولی بازم به عشقش امیدوار بود... روزی که بتونه اونو ببینه...
کی میدونه .... زندگی شاید جالب تر از این حرفا باشه... شاید قاصدکی که میگیریش ۱۳ روز طول بکشه تا برسه بهش؟ یا... مثلا.. کسی چه میدونه... شایدهر ۱۳ دقیقه یبار یه اتفاق جالب برا هر دوتاتون میوفته؟ یا... مثلا..
۱۳ سال بعد دیگه به هم برسید؟
بعد ۱۳ ماه... دوباره برگشتم به بلاگ هایی ک روزی میخوندمشون.. جایی که بهش تعلق داشتم... جایی که میتونستم دوستای جدیدی پیدا کنم و زندگی باحال تری برا خودم بسازم... روزتون ۱۳ تر از همیشه...
:)
من می خواهم از شما بخاطر زمان خویش بخاطر این خواندن فوق العاده تشکر کنم
من قطعا هر کس از آن را دوست داشتم و از شما کتابی برای نشان دادن دارم
چیزهای جدید در وب سایت شما.