زیر گنبد کبود

در این فضا چه می گذرد؟

۷ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

روز مرگی

گاهی وقت ها دلت می خواهد قانون شکن باشی.

مهم نیست چه اتفاقی خواهد افتاد

فقط حوصله نداری

برخی اوقات هم حسرت می خوری

حسرت اوقات از دست رفته ات را

دوست داری به زمین و زمان بد و بیراه بگویی

میان چهار چوب ایهام ها و مجاز ها گیر کرده ای

توانایی محاسبه مقاومت و کار را نداری

نمی توانی جذر بگیری

سر جلسه آزمون به فلسفه فکر میکنی

چقدر مسخره است

آدم ها در یک اتاق زندانی  می شوند. روی صندلی ها

در حال جان دادن و زد و خورد با مسایل

شاید که آینده ای درخشان داشته باشند

فلسفه بطلان

پرسش ها همگی باز اند

در میان سفسطه ها گم شده ای

دیشب حالت خوب نبود

نتوانستی بخوابی

از مردم یاری می خواهی، شاید که به تو  دلداری بدهند.

هیچ کدام حرفت را نمی فهمند

خودت را گم کرده ای میان نقاب ها و حایل ها.

باید انقلاب کنی.. از نهیلیسیم خود خارج شوی

زمان خیلی زود می گذرد

آزمون تمام می شود  و تو با خیال راحت می روی و به کار هایت می رسی...

:)

۲۶ آذر ۹۵ ، ۱۳:۴۶ ۱ دیدگاه
خاخان خان

مقدس نما

 ساعت 12 ظهر بود. همگی با خستگی عجیبی کم و بیش به حرف هایش گوش  می کردیم.

بحث درباره وجود و هستگی بود.  

دو گنجشک بازی گوش هم بالای پنجره نشسته بودند و به حرف هایش گوش می کردند.

نمی دانم انها چیزی می فهمیدند یا نه ولی این را می دانستم که مجبور نبودند مانند ما ها  درباره چیز های پوچ و باطل بحث کنند.

 کم کم داشت زیاده روی می کرد. از  فاز منطق به تقدس نمایی رسیده بود.

حوصله ام  سر رفت. با او بحث کردم. دیدم منطق سرش نمی شود.

بقیه پچ پچ می کردند. نکند من یک آتئیست باشم!؟

فهمیدم نباید هم رنگ جماعت شوم.

آمدم و این  یادداشت را نوشتم.

4 مهر

۲۴ آذر ۹۵ ، ۱۲:۰۷ ۰ دیدگاه
خاخان خان

تحول

95.9.5

16 روز پیش

16 ساله شدم

نمی دانم از عمرم کم شد یا به سنم اضافه

پرسش فلسفی سختیست!

هنوز تغییری نکردم. همون بچه ی بی دست و پای نازک نارنجی ام.

شاید کمی احساساتی  تر شده ام و منطقی تر .سربه هوا تر و دوراندیش تر.

16 ساله شدن کار بزرگیست. آدم ها فقط یک بار 16 ساله می شوند!

زمان چه زود گذشت چرا که ما چیز های زیادی تجربه نکردیم

پس بیهوده زندگی نکنیم تا غبطه ی این دوران ها را نخوریم..

همین

:)

۲۱ آذر ۹۵ ، ۰۹:۰۵ ۱ دیدگاه
خاخان خان

یادمان باشد...

یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم ، وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم...

یادمان باشد سر سجاده عشق برای دل محبوب دعایی نکنیم

یادمان باشد امروز خطایی نکنیم، گرچه در خود شکستیم صدایی نکنیم

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم.

 

mail[یاد داشت های جالب]

۲۰ آذر ۹۵ ، ۱۹:۳۵ ۰ دیدگاه
خاخان خان

روز بی حوصلگی

این هفته خاکستری ترین هفته بود

چند هفته ای میشه که پامو از زندان بیرون نذاشتم...

دوست دارم برم  بیرون بگردم

ولی هوا سرده

خیلی سرد

لباس گرم ندارم

میترسم سرما بخورم

همینجا پشت پنجره می شینم

و بارونو تو چشمت  میبینم

:)

۱۸ آذر ۹۵ ، ۱۸:۵۰ ۱ دیدگاه
خاخان خان

فضا سازی1

دیروز با دوستم حرف می زدم

تنها مانده بود

با خواهر پنج ساله کوچکش

تنها پدربزرگش از دنیا رفت

مادر پدرش از هم جدا شدند

چقدر  زندگی خنده آور است

:)

۱۸ آذر ۹۵ ، ۱۸:۴۰ ۰ دیدگاه
خاخان خان

و من هستم

mailوجود دارم ولی اینبار با هویتی متفاوت

با انرژی تر از همیشه

آماده برای رویارویی با مشکلات

خوشبخت و آزاد

سرخوش و شاداب...

 

روزتان پاییزی :)

 

۱۸ آذر ۹۵ ، ۱۷:۵۷ ۰ دیدگاه
خاخان خان